
مدل های مطرح درزمینه شناسایی عوامل چالشی سازمانی
در بررسي دقيق روشهاي شناسایی عوامل چالشی سازمانی مشخص ميگردد تنها تعداد انگشتشماري از آنها را ميتوان به عنوان متدولوژي مدنظر قرار داد. چرا كه بسياري از روشها جنبه تكنيك داشته (مانند نمودار پارتو، روش دلفي، روش طوفان مغزي) و ميتوان آنها را به عنوان ابزار در مراحل مختلف فرآيند شناخت سازمان به كار گرفت.
اما آنچه به عنوان يك سوال بزرگ فراروي سازمانها و مشاوران مديريت قرار دارد آن است كه با چه ابزاري و چگونه ميتوان ضمن بررسي شاخصهاي عملكردي، به شكلي جامع تمامي مسايل و عارضههاي ريشهاي و نواحي قابل بهبود سازمان را شناسايي و خود را براي حضوري موفق در عرصه رقابت بينالمللي آماده نمايد؟ (بختیاری،حسین ،1388)
در اين تحقیق ضمن بياني اجمالي از چهار روش EFQM ، BSC ، CED ، PI و SCR معيارهايي جهت مقايسه اين متدولوژيهاي جهت عارضهيابي سازمان ارائه شده و نقاط قوت و ضعف هر يك از اين چهار متدولوژي در معيارها بررسي خواهد شد.
چهار متدولوژي زير انتخاب گرديد:
مدل شناخت برتري سازماني[1]
مدل بنياد اروپايي كيفيت[2]
مدل ارزيابي متوازن[3]
مدل كاهش استراتژيك هزينه و بهبود عملكرد[4]
كه در اين فصل ضمن بيان اجمالي هر يك از متدولوژيهاي مذكور، نقاط قوت و ضعف آنها بر اساس معيارهاي مشخصي ذكر خواهد شد. در ادامه به طور اجمالي به معرفي هر يك از متدولوژيهاي فوق ميپردازيم.
1- مدل شناخت برتري سازماني
اولين گام يك شركت در راه نيل به برتري و تفوق سازماني شناسايي و درك موقعيت است. به اين معني كه شركت كجاست (وضع موجود) و ميخواهد كجا باشد (وضع مطلوب) مديران در فراگرد ارزيابي عملكرد، وضع موجود (عملكرد) را با وضع مطلوب (برنامه) مقايسه ميكنند و بر اساس اين مقايسه، به برنامهريزي مجدد (تصحيح) مبادرت ميكنند. بنابراين لازم است مدل و نقشهاي براي شناخت درجه برتري يك شركت (ويا فقدان آن) و بيان چگونگي نيل به برتري سازمان و يا حفظ آن ايجاد شده بكار گرفته شود. (بختیاری،حسین ،1388)
مدل مبناي “شناخت برتري سازماني”[5] شركت را از سه بعد زير مورد بررسي قرار ميدهد:
الف) حوزههاي تخصصي
در بعد حوزههاي تخصصي رفتار، عملكرد و نتايج حاصله در 6 جنبه اصلي سازمان كه حوزههاي اصلي فعاليت يك شركت هستند مطرح ميشود:
1-منابع انساني 2- مديريت مالي 3- عمليات 4- بازاريابي 5- تحقيق و توسعه 6- ستاد مشترك
ب) چشماندازها:
در اين چشماندازهاي سهگانهاي كه شركت ميتواند در تفكر نسبت به خود داشته باشد،مطرح و معيارهاي شناخت براي هر حوزه تحت هر چشمانداز ارائه ميشود.
اثربخشي: معيارهاي اثربخشي رفتار، عملكرد و نتايج حاصله را در وضعيت موجود بررسي ميكنند.
انعطافپذيري: معيارهاي انعطافپذيري به توان انتقال و تطبيقپذيري شركت، به تبع تغييرات كوتاهمدت پرداخته، توانايي شركت را در مواجهه با دگرگونيهاي پيشبيني نشده (از نوع كوتاهمدت) مدنظر قرار ميدهد.
توسعه: معيارهاي توسعه به استراتژيهاي شركت توجه دارند كه اگر خوب فرموله شده باشد، توان رشد سودآور در آينده را براي شركت فراهم ميآورند. يعني آنچه كه شركت امروز انجام ميدهد تا از درستي و قوت كسب و كار خود در 2 يا 5 يا 10 سال ديگر مطمئن شود.
ج) جهتگيريها
شركت ميتواند 4 جهتگيري متفاوت براساس دو پارامتر “داخلي يا خارجي” و “تدافعي يا تهاجمي” داشته باشد.
اگر اقداماتي كه شركت انجام ميدهد تحت نفوذ عوامل در کنترل مستقيم خود با شد، “داخلي” و اگر تحت نفوذ عمده از سوي عوامل خارج از كنترل مستقيم باشد“خارجي” در نظر گرفته ميشود. اگر اقدامات به منظور افزايش قدرت و پيروزي در چالش باشد، “تهاجمي” و اگر با قصد كاهش مشكلات و عوارض، پشت سر نهادن تهديدها، كاهش يا حذف نقاط ضعف و نقصانها و مقابله با محدوديتها انجام شود، جهتگيري شركت “تدافعي” خواهد بود.
[1] CED
[2] EFQM
[3] BSC
[4] PI & SCR
[5] CED
