
جنسیت: بازی دختران و پسران با هم متفاوت است. دختران به بازیهای آرام و ساکت میپردازند در حالی که پسران از بازیهای دارای فعالیت بدنی بیشتر لذت میبرند. دخترها بازی با عروسک را دوست دارند در حالی که پسرها از بازیهایی که نشان دهنده قدرت و نیروی بدنی آنهاست مثل کشتی گرفتن، دویدن و توپ بازی لذت میبرند.
۲-سن: بازی خاص در هر سن برای کودک متفاوت است. مرحله اول کودکی شامل تولد تا ۳ سالگی است، بازی بیشتر انفرادی است و توجه کودک به شناسایی اندامها و اشیاء و چگونگی استفاده از آنهاست. مرحله دوم کودکی شامل سنین سه تا هفت سالگی است. بازیهای گروهی علاوه بر بازیهای انفرادی مورد توجه کودک قرار میگیرد که با توجه به سن و جنسیت به تدریج از یکدیگر متمایز میشوند (قاسم نژاد، ۱۳۸۸).
- عوامل محیطی: این عامل که بستگی به ویژگیهای کودک ندارد در تعیین بازیها نقش عمدهای دارد. مکان و فضای باز، شوق تحرک را در کودک بر میانگیزد. در صورتی که محل تاریک و نور، فرصت جست و خیز را از طفل میگیرد (مصلحی، عسگری، ۱۳۸۷).
عامل هوش و خلاقیت:
الف)هوش : عبارت است از نیروی سازگاری انسان با محیط خود.کودکان باهوش مشتاق بازی های رمزی و نمودگارین هستند، اما کودکان باهوش متوسط با بازی های ساده خود را مشغول می کنند و حال آن که کودکان معلول ، اعم از جسمی یا ذهنی ، وسایل بازی خود را با شدت به اطراف می کوبند و آن ها را خورد می کنند. شاید علت این گونه اعمال آن باشد که این قبیل کودکان توان سازگار با محیط را ندارند ب)خلاقیت: خلاقیت عبارت است از؛تصرف ذهن در مجموعه معلومات اکتسابی و صورت های ذهنی که از قبل به منظور ابداع و آفرینش در ذهن شخص گرد آمده است و مبنای آن تخیل است. بنابراین کودکانی که از نیروی تخیل بیشتری برخوردارند می توانند مبدا و آفریننده باشند و با قدرت خلاقه ای که دارند به بازی ها جهت دهند و آن ها را بر حسب ذوق خود جذاب تر و لذیذ تر کنند. (موثقی، ۱۳۸۰)
- عامل تغذیه و بهداشت: نیرویی که کودک از تغذیه میگیرد، در تحرک وی برای بازی نقش فراوان دارد. عدم مراقبتهای بهداشتی ممکن است کودک را رنجور کرده و با لجاجت حوصله بازی را از وی بگیرد ( منبع پیشین).
- تأثیر بازی در ایجاد و پرورش خلاقیت کودکا ن
دوران کودکی نقش حساس و تعیین کننده ای در تکوین شخصیت اجتماعی او ایفا می کند. رابطه میان تفکر و عمل در سنین کودکی در مرحله آمادگی و پیش از دبستان شکل میگیرد، کودک در تلاش برای شناخت عجایب و شگفتیهای محیط پیرامونش که عمدتاً از طریق تجارب عملی صورت میگیرد، جدیتر میشود. این تجارب عملی را کودک در قالب بازی هر روزه تکرار می کند و همین فعالیتهای طبیعی کودک مناسبترین راه برای بروز و رشد استعداد و خلاقیت اوست. در جریان همیشگی بازی، مهارتهای جسمی و ذهنی کودک یعنی دقت، تخیل، نظم و ترتیب، چابکی و غیره رشد مییابند و تکامل در این مهارتها انگیزه و محرک اصلی کودک در جهت کسب تجارب اجتماعی و رشد شخصیتی او میشوند.
کودک از راه بازی علاوه بر بروز تواناییها و استعدادهایش، به علایق، خواستها، ضعفها و نکات مثبت و منفی خود پی میبرد. کودک با شناخت این ویژگیها ساخت شخصیتی خود را محکمتر می کند. رفتار و حرکات کودکان در بازی کاملاً واقعی است. احساسات، شادی و اندوهشان، حقیقی، صادقانه و بدون تزویر و ریاکاری است.
نقشهای تقلیدی از بزرگسالان در بازی آمیختهای از ابتکار و خلاقیت به همراه تجارب شخصیاش است و این نقشها می تواند بازتابی از نیازها و آرزوهایش باشد، خلاقیت و فعالیتهای فردی کودک را در بازیهای گروهی که به صورت صحیح و اصولی تشکیل شده، میتوان تکامل بخشید (قاسم نژاد، ۱۳۸۸).
خلاقیت در بازی
در هنگام بازی خلاقیت کودک افزایش مییابد. «خلاقیت یعنی امکان بهره برداری نامتعارف از ابزار، بدون تأثیرپذیری از عقاید دیگران». نکات اصلی را به کودک خود بیاموزید و موقعیتی را برای او فراهم نمایید تا کودک از ایدههایش استفاده کند. زیرا خلاقیت، عامل کسب تجربه بیشتر است و تجربه عامل پیشرفت در زندگی آینده کودکان میباشد. تجربیاتی مانند: سفر، گذراندن وقت در مزرعه، رفتن به تعطیلات، کتاب خواندن، بازدید از نقاط دیدنی و اشخاص مهم در زندگی کودک نقش بسزایی را دارد، زیرا تجربه سبب میشود تا کودک شناخت بیشتری را نسبت به واقعیات بدست آورد و پیرامون هر موضوع، واکنش مناسبی را از خود نشان دهد (انگجی، عسگری، ۱۳۸۵).
مربی باید فضای فرحبخشی را ایجاد نماید تا خلاقیت کودک شکوفا شود و برای آموزش محیط مناسبی را در نظر بگیرد و برای کودک این امکان را فراهم آورد که یک شرکت کننده فعال باشد نه یک آموزنده غیر فعال (انگجی، ۱۳۸۵).
انواع بازیها
بازیهای جسمانی:
اگرچه هدف از انجام این بازیها تقویت قوای جسمانی کودک است، اما در برخی از انواع تغییر یافته آن به تقویت حواس کودک، توجه بیشتری شده است. از طرف دیگر، اگرچه در ظاهر امر، این بازیها گویای توجه به تقویت جسمانی کودک است، اما حرکت آن مستلزم استفاده از اندیشه کودک بوده و تقویت قوای ذهنی کودک و اجتماعی شدن او نیز از اهداف مهم بازیهای جسمانی به شمار میرود، اگرچه کودکان از نظر ساختمان بدنی و رشد روانی یکسان نمی باشند ولی اکثر آن ها در سالهای اولیه زندگی سعی می کنند نیروهای خود را به کار بیندازند و فعالیت های گوناگون انجام دهند. همین فعالیت های بدنی سبب رشد جسمانی و هماهنگی آن با حواس کودک می گردد. (انگجی، عسگری، ۱۳۸۵).
بازیهای تقلیدی: کودک پس از گذشتن از مرحلۀ مالکیت مطلق، در مییابد که دنیای پیرامون او بر خلاف تصور اولیهاش که میپنداشت، دنیا قائم به ذات اوست، در روال عادی خود جریان دارد از این زمان کودک به تقلید نقشهایی که در باور او جای مستحکمی یافتهاند، می پردازد.
در این زمان کودک از تقلید نقش دوستان و اعضای خانواده لذت میبرد و این لذت باعث تداوم تجربه میشود و این تجربه را به دنیای بازی خود منتقل می کند. نکته مهم تقلید این است که نقش اثر چندانی بر رشد همه جانبه کودک ندارد، بلکه مهم مضمونی است که به هر نقش میدهد.
راهنمایی مربیان و والدین در جهت تطابق نقش تقلیدی کودک با نقش واقعی او عامل مهم در ساخت شخصیت کودک به حساب میآید.
بازیهای نمایشی: اگرچه بازیهای تقلید و بازیهای نمایشی با هم مشترکند و در حقیقت بازیهای نمایشی، خود نوعی از بازیهای تقلیدی است، اما نکته ظریف اینجاست که در بازیهای تقلیدی کودک، سعی به تقلید نقش دارد، در حالی که در بازیهای نمایشی کودک، علاوه بر تقلید نقش، انتظار خود از آن نقش را نیز بیان مینماید.
بازی نمایشی می تواند کمک نماید تا طفل از خود مرکزی بیرون آید و متوجه بیرون خود شود و به کودک فرصت میدهد تا شخصیت درونی خود را ابراز نماید و به آشکار سازی شخصیت خود همت گمارد ( منبع پیشین،ص۹۶-۹۵).
بازیهای نمادی
در بسیاری از اوقات محدودیتها مانع دستیابی کودک به ابزار و وسایلی است که در بازیهای تقلیدی و نمایشی به آن نیاز دارد. در اینجا کودک برای حل مشکل خود به بازیهای نمادی رو مینماید. بر تکهای چوب سوار میشود و حیوانات را هدایت می کند و یا با تکهای چوب صدای رگبار مسلسل را تقلید می کند. کودک تمام آرزوهای خود را با بهره گرفتن از وسایل نمادی از طریق بازی به بیرون فرا میافکند و این خود یکی از بهترین راههای بازی درمانی است (انگجی، عسگری، ۱۳۸۵).
بازیهای تخیلی
کودک از همان زمان آشنایی خود با جهان خارج نیروی تخیلی قوی دارد و بنابراین از این قدرت خود در بازیها به نحوی مطلوب استفاده می کند. این نوع بازیها در حقیقت میدانی برای تجلی قدرت خلاقیت کودک است به عبارتی دیگر، هرچه قدرت تخیل او قویتر باشد، بازیهای تخیلی قویتر انجام خواهد داد. تفاوت این نوع از بازیها با بازیهای نمادی در آن است که، در بازیهای تقلیدی، بازیهای نمایشی و حتی بازیهای نمادین، کودک از آن چه دیده و تجربه کرده است، الگو برداری می کند، در حالی که در بازیهای تخیلی، کودک با بهره گرفتن از تجربههای گذشته خود، رویدادهای تازهای را که در سابق برخورد چندانی با آن نداشته است را بوجود میآورد.
بازیهای تخیلی ریشه در خلاقیت کودک دارد. نظریه پردازان خلاقیت کودک را همگام با قدرت تخیل کودک در نظر میگیرند و عقیده دارند که رشد تخیل کودک در هنگام کودکی و از طریق بازی می تواند باعث گردد تا کودکان در آینده ، هنرمندان، نویسندگان، نقاشان، مخترعین و کاشفانی بزرگ گردند.(منبع پیشین)
نظریه های مربوط به بازی:
- نظریه انرژی مازادی : اسپنسر، بازی را معرف بی هدف انرژی زیادی بدن می داند، طبق این تعریف اگر کودکی مثلأ توپ خود را به این طرف و آن طرف پرت کند برای این است که نیروی اضافی بدن خود را از این طریق آزاد کند (مهجور بیتا، ص۱۴).
- نظریه رفع خستگی: لازاروس عقیده دارد که انجام کار، فعالیت نیاز به مصرف انرژی زیادی دارد، لذا انسان باید در مقابل مصرف انرژی لازمه، مقداری استراحت کرده و خستگی را از تن خارج کند. او معتقد است که جبران انرژی از دست رفته صرفأ از طریق استراحت، میسر نیست بلکه باید از نیروی دیگری استفاده کرد و این نیرو در بازی متمرکز است ( منبع پیشین، ص ۱۸).
- نظریه غریزی بودن بازی: مک دوگال بازی را تمایل موجود زنده برای رسیدن به غرایز می داند. البته پیش از آنکه این غرایز میدان عمل پیدا کند. بر اساس این نظریه سر گرم شدن کودک به بازی به طور غریزی است (مهجور،بیتا، ص ۱۸).
- نظریه پیش تمرین:گروس عقیده دارد بازی نوعی آمادگی کودک برای فعالیتهایی است که باید در آینده به عهده و البته خود از این آمادگی چندان آگاه نیست . به عنوان مثال، کودکان بازیهای تقلیدی و نمایشی به تقلید نقش دوستان، خواهر، برادر و والدین خود می پردازد و از ایفای نقش این افراد، بزرگترین لذت و تجربه را بدست میآورد. هرچه محتوا و مضمون این نقشها پر بارتر و سازندهتر باشد اثر آن در زندگی کودک بیشتر و مفیدتر خواهد بود (انگجی و عسکری، ۱۳۸۵ ص ۹۴).
- نظریه تعامل با محیط: از دیدگاه فروبل کودک از راه پاسخ های طبیعی که به محیط و چیزهای پیرامون خود میدهد، آنها را میشناسد، برای کودک این پاسخ یا فعالیت طبیعی همان بازی کردن است، بازی است که آگاهی به محیط را در کودک پدید میآورد (نقیبزاده، ۱۳۷۴، ص ۱۶۱).
- نظریه داشتن نتایج عقلی: مهم این نیست که انسان به طور کلی از کارهای غیر جدی خودداری کند. که این برایش کسلکننده و خستگیآور است، مهم این است از همین کارهای غیرجدی و به اصطلاح بازی، انسان نتایج عقلی بدست آورد. بازیهای کودکان سراسر غیر جدی است اما همین امر غیر جدی در ساختن انسانی معتدل و سالم و پر نشاط می تواند نقش بسیار مهمی داشته باشد (بهشتی، ۱۳۶۶؛ ص ۲۰ و ۲۱).
- نظریه تکرار و سیر تکاملی:استانلی هال یکی از استادان معروف روانشناسی تعلیم وتربیت،که چون توجه خود را مصروف به شناخت خصوصیات نوجوانی کرد و آن را در قلمرو روان شناسی جدید وارد نمود ، عنوان پدر روان شناسی بلوغ به او داده شد،پایه گذار این نظریه گردید. توجه بسیار هال به نظریه تکامل از یک سو و توجه وی به تعلیم و تربیت از سوی دیگر او را واداشت که ویژگی های کودکان را مطالعه کند و رفتار آن ها را دقیقا برسی نماید. هال اعتقاد دارد که کودکان بازی می کنند تا صحنه ها و محتویات موقعیت ها و فعالیت های نیاکان خویش را که بر حسب نیاز زندگی آنان تولید شده است تجدید کنند و از آنجا که کودکی ، برای تصفیه اعمالی که آدمی در آینده از آن بی نیاز می شود ، بهترین دوره است این تجدید فعالیت در آن صورت می گیرد.(موثقی،۱۳۸۰)
- نظریه تخلیه یا پالایش یا آرام کردن احساسات زیان بخش: نظریه دیگری که در آخر قرن۱۹و اوایل قرن۲۰مطرح شد و موجب بحث ها و برسی ها گردید نظریه پالایش یا آرام کردن احساسات زیان بخش است که آن را به مناسبت مفهوم کلی، نظریه تجدید تکاملی هم می نامند. بنا بر این نظریه بازی، به خصوص بازی های مبارزه ای و پر تحرک برای تهی سازی احساسات سرکوفته و انباشته شده به کار برده می شود ، چنان که ارسطو ،هم تئاتر را وسیله ای برای پالایش عواطف ستیزه جویانه خشن می دانست و بر این باور بود که تماشاگران به سبب حوادث هیجان انگیزی که در صحنه های تئاتر رخ می دهد و به سبب ابرازاحساساتی که می کنند،احساسات زیان بخشی را که در زمیر آنان انباشته شده است تخلیه می نمایند.
- نظریه جبران: کودک در ارتباطی که با مسائل پیرامون خود دارد سعی می کند که اگر با مقاومتی رو به رو گردید و تنشی در او ایجاد شد این تنش را به خوبی ابراز کند. برای این منظور نمودگارهای کلامی و مادی را برای بیان عواطف و احساسات خود به کار می گیرد و از این راه به لذت عملی و یا به خویشتن داری تدریجی می رسد. این خویشتن داری تدریجی و لذت عملی وجدان،از پدیده های مهم مورد بحث در تئوری روان شناسی بازی است.
۱۰-نظریه های دینامیک: در نظریه های دینامیک علت های بازی کودکان بررسی نمی شود، زیرا در این نظریه ها بازی به عنوان واقعیتی انکار ناپذیر پذیرفته شده است و محور بحث عبارت است از توضیح درباره محتوای بازی. از میان دانشمندانی که در این مورد صاحب نظرند، نظریه پیاژه و فروید از همه معتبرتر و دقیق تر است.( منبع پیشین).
وبین، فین، وندنبرگ (۱۹۸۳) بازی را بر حسب انواع فعالیت طبقه بندی کردند:
- بازی اکتشافی یا حسی-حرکتی:
بازی اکتشافی تأمل فعالیتهایی است که تنها برای کسب لذت از تحریک حسهای جسمانی حاصل میشود. لیندر (۱۹۹۰) نشان داد اعمال حرکتی تکراری، همانند کوبیدن یک قاشق به میز، پر و خالی کردن یک ظرف ماسه، بازی اکتشافی هستند.
- بازی ارتباطی:
شامل بکارگیری یک شیء یا اسباببازی به شیوهای که مورد استفاده قرار میگیرد است. کودکی که یک ماشین اسباببازی را روی چرخهایش هل میدهد، یا گوشی یک تلفن اسباببازی را به گوشش نزدیک می کند، در حال نمایش بازی ارتباطی است.
- بازی سازنده:
از اشیاء برای ساختن یا ایجاد یک چیز خاص استفاده میشود، مانند هنگامی که یک کودک با کمک تعدادی مکعب، یک دیوار میسازد.
- بازی نمایشی یا نمادین (جنیس، ۱۹۷۹ و پیاژه ۱۹۶۲):
زمانی روی میدهد که کودک وانمود می کند فرد یا چیز خاصی است. مثلاً وانمود می کند قهرمان است یا مانند مادر لباس پوشیده و بازی می کند.
- بازی همراه با قاعده قانون:
نمایانگر توانایی پذیرفتن روشها و محدودیتها است. کودکان ممکن است خود یا قوانین یا قواعد را بسازند یا آنکه از قوانین قبلاً ساخته شده تبعیت کنند. بازی با کارتهای خاص یا قایم موشک بازی.
- بازیهای جنگی:
را میتوان از طریق فعالیت بسیار شدید بدنی و ایجاد سروصدا تشخیص داد که اغلب اجتماعی (گروهی) است. کشتی گرفتن بازیگونه نمونهای از این نوع است (محمد اسماعیل، ۱۳۸۲).
پیاژه: بازیها را به سه دستۀ اصلی تقسیم می کند:
بازیهای تمرینی: که معنای کلی این بازیها همان Play به زبان انگلیسی میباشد. با Game متفاوت است. این اصطلاح به معنای فعالیتی لذتبخش همراه با مهارتهای بدنی است.
بازیهای سمبلیک (نمادی): آندسته از بازیهایی هستند که هر کودکی خود آن را درست کرده و به تنهایی بازی می کند و معمولاً در این گونه بازیها مقدار زیادی تقلید و وانمودسازی وجود دارد.
بازیهای دارای قواعد و مقررات: بازیهای اجتماعی میباشند که دارای قواعد و مقرراتی بوده و توسط گروه تحمیل میشود و نقض مقررات در این بازیها محکوم است (لندروث، آرین، ۱۳۸۴،ص۱۵۱).
اهداف کاربرد بازیها:
۱- ایجاد ارتباط مشاورهایی با کودک مقابل و ناراضی ۲- کمک به کودک در بررسی پاسخ به محدودیتها، حدومرزها و انتظارات دیگران ۳- فرصت دادن به کودک برای کشف نقاط قوت و ضعف خودش با توجه به مهارتهای پسندیده یا ناپسند و یا مهارتهایی ادراک تصویری ۴- ایجاد فرصتی برای کودکان در بررسی تواناییشان برای آمادگی، تمرکز حواس و استقامت نشان دادن در رابطه با وظایفش ۵- کمک به کودک در تمرین مهارتهای اجتماعی مانند همکاری و مشارکت و فراگیری پاسخ متناسب به ناامیدی، دلسردی کردن، شکست و پیروزی ۶- کمک به کودک در تمرین حل مسائل و تصمیم گیری ۷- فراهم آوردن فرصتی برای کودک در یادگیری مسائل یا وقایع و زندگی (محمد اسماعیل، ۱۳۸۲).
رابطه هوش و بازی های کودکان: به نظر می رسد که کودکان عقب مانده بیشتر به بازی های انفرادی می پردازند،زیرا کودکان تیز هوش به علت توانای زیاد و کودکان کم هوش به سبب توانایی کم، معمولأ به خوبی در گروه پذیرفته نمی شوند(مطهری۱۳۸۲ص۱۶).
نقش والدین واطرافیان در بازی های کودکان:
والدین و اطرافیان مِی توانند به طور مستقیم و یا غیر مستقیم در بازی کودکان دخالت کنند. بزرگتر ها می توانند به عنوان همبازی و یا راهنما در کنار کودک قرار بگیرند و به بازی او جهت بدهند و یا نیاز های او را بر طرف کنند.
تأثیر همبازی ها بر بازی های کودکان: کودکان بسیار از مهارت های اجتماعی را از طریق کنش متقابل با یکدیگر یاد می گیرند. آنها می آموزند که چگونه چیزی بدهند و چیزی بگیرند، فعالیت های دسته جمعی شرکت کنند، از جنب و جوش یکدیگر لذت ببرند واحساسات دیگران را درک کنند. همسالان به صورت سر مشق هایی برای تقلید و منابع مهمی برای ارائه پاداش وتنبیه در می آیند. کودکان از راه تماشای اعمال همسالان خود ممکن است مهارتی تازه یاد بگیرند یا با پیامدهای برخی از اعمال آشنا می شوند(براهنی و همکاران۱۳۸۲؛ ص۱۴۷).
تأثیر موقعیت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خانواده بر بازیهای کودکان:
سینگر دریافت که کودکان با تخیلات بسیار، اغلب در خانوادههایی پرورش یافتهاند که امکانات رفاهی بیشتری داشته اند و خانواده از وضعیت و موقعیت اجتماعی بهتری برقرار بوده است. این کودکان علاوه بر خلاقیت بیشتر توانایی بیشتری برای حل مسائل خود داشتند و به راحتی از تخیلات خود در بازیهایشان استفاده میکردند، در صورتی که در گروه دوم که اغلب متعلق به خانوادههای کم درآمد بودند، کودکان تخیلات و رؤیاهای کمتری داشتند و در وانمود بازیها از نقشهای محدودتری استفاده میکردند (مجیب، ۱۳۷۹).
دیدگاه نظریهپردازان دربارۀ بازی:
جروم برونر (۱۹۱۵) معتقد است که بچهها به فعالیتهای جسمانی و تجارب دست اول نیاز دارند تا دیدگاههای خود را بسط داده و توانایی فکر کردن کسب کنند. بازی کردن بسیاری از این فرصتها را برای آنها فراهم میآورد (شریدان، ۱۳۸۲).
فردریک فروبل معتقد بود که بازی نه تنها بازدارندۀ رشد کودک نیست، بلکه به عنوان یکی از مهم ترین عوامل می تواند باعث رشد آزاد کودک از لحاظ جسمی، احساسی و ذهنی گردد. بازی کودک را قادر میسازد تا امیال و آرزوها را به زندگی روزانهاش وارد ساخته و از این راه به شناخت ویژگیهای خود برسد. بدین ترتیب است که بچهها از طریق بازی فعال یاد میگیرند و یادگیری و فراگیری آنها در هنگام بازی خیالی و نقش به مراتب مثمرثمرتر است، زیرا در این گونه بازیها آنها با افکار عمیق سر و کار دارند (آرین، ۱۳۶۹).
ماریا مونته، سوری معتقد است که بازی به کار بردن نیروهای ذهنی و بدنی جهت حصول یک نتیجه مفید و محسوس است (شکوهی، ۱۳۷۶).
کارل گروس، در اواخر قرن نوزدهم معتقد است که بازی تمرینی است که انسان برای زندگی آماده می کند و در رشد جسمانی و یادگیری او تأثیر دارد (سیف و همکاران، ۱۳۷۹).
کارل گروس معتقد است که بازی یک نوع پیش تمرین عمومی و فعالیت یا تمرین مقدماتی و پیش نیاز برای فعالیتهایی است که فرد در آتیه میخواهد انجام دهد (ناصری، ۱۳۸۲؛ به نقل از قنبری، ۱۳۸۳).
از نظر بوهلر بازی بر پایه اصل لذت استوار است و کودک برای کسب لذت و خوشی به بازی می پردازد.
تجارب بازیهای تقلیدی با افزایش توجه کودک نسبت به توانایی کنترل خود و کنش نسبت به کودکان دیگر ارتباط مستقیم دارد (فری برگ، ۱۹۷۵).
اریکسون معتقد است که فعالیتهای کودک هنگام بازی دارای معنا و مفهوم روانی است و به عنوان عاملی در ساختن شخصیت و ایجاد تعادل روانی وی بسیار اهمیت دارد. از این رو امروزه بازی درمانی جایگاه خود را در امر تشخیص مسائل و مشکلات روانی کودکان و درمان آن پیدا کرده است زیرا کودکان به علت ترس از بزرگسال و محدودیت گنجینه لغات قادر به بیان مشکلات خود نیستند، لذا متخصصین بازی درمانی به کمک تکنیک بازی با تدارک اسباب بازیهایی ضروری و تشکیل جلسات منظم بازی برای کودکان رفتارهای آنها را زیر نظر گرفته و ضمن دسترسی به ریشه های مشکلات کودکان به درمان آن میپردازند (احمدوند، ۱۳۷۲؛ به نقل از قنبری، ۱۳۸۳).
دیدگاه و نظریه های اسلام و دانشمندان دربارۀ بازی
رسول گرامی (ص) وجود حالت فعال و جوشش را در طفل خردسال موجب فزونی خرد و اندیشه او در بزرگسالی دانسته و میفرماید: شیطنت، لجاجت و ستیزهجویی کودک، در دوران خردسالی، نمایانگر فزونی عقل و اندیشه او در بزرگسالی است. همچنین فرمود: چه خوب و محبوب است که فرزند انسان، در خردسالی بازیگوش و پر تلاطم باشد تا این حالت طغیان آمیز او در بزرگسالی سر بر نیاورد و از حلم و خویشتنداری و مقاومت و پایداری برخوردار باشد.
حضرت علی (ع) میفرماید: کسی که شیفتۀ بازی باشد، سعادتمند خواهد شد.
امام صادق (ع) هفت سال اول زندگی را موسم بازی اطفال میداند و به والدین و مربیان توصیه می کند: فرزند خود را آزاد بگذارید تا سن ۷ سالگی بازی کند.
ابن سینا معتقد است که اطفال تا ۶ سال از تمایلات خود پیروی می کنند و بر اولیاء اطفال است که همواره آنها را از آنچه که به آن تمایل دارند محروم نکنند. سلب آزادی و جلوگیری از جنب و جوش و بازی کودکان را زمینهای برای افسردگی آنها میدانند و نتیجه این افسردگیهای بیموقع و زودرس سبب میشود تا رغبتها از بین بروند و کودکان به بیماریها و اختلالات رفتاری مبتلا گردند.
امام محمد غزالی در برنامه پیشنهادی خود برای آموزش کودکان، ساعاتی از وقت مراکز تعلیم و تربیت را به بازی و ورزش اختصاص میدهد.
خواجه نصیرالدین طوسی، بازی را وسیلهای برای رفع خستگی از فعالیتهای جدی میداند. او شرایط بازی را آزادی عمل کودکان میپندارد و ممانعت از بازیهای غمانگیز را وظیف والدین به شمار میآورد.
فروبل بازیهای دوران کودکی را به منزلۀ برگهای جوانه زده درخت زندگی میدانست و معتقد بود کودکان بیش از هر چیز از بازیهای خود، مطلب میآموزند و معتقد بود که بازی، جزء مهمی از زندگی کودک است. به عقیده فروبل، بازی عاملی است که از طریق آن، کودک به توازن و تعادل رشد یکپارچه و هماهنگ میرسد. انواع بازی درمانی:
«ویرجی نیا اگسلین[۱]» بازی درمانی را به دو نوع تقسیم می کند: الف) بازی درمانی با روش مستقیم ب) بازی درمانی با روش غیر مستقیم.
الف) بازی درمانی با روش مستقیم: در این نوع بازی درمانگر باید رفتاری صبورانه و در محدوده واقعیت ها داشته باشد و به هدف بازی و نحوه استفاده کودک از آن توجه نماید. بدین منظور درمانگر بر حسب مورد و تشخیص خود شریک در بازی باشد و یا جزیی از نمایش نمادین و یا اصلا یکی از شخصیت های بازی باشد.
درمانگر بنا بر نیاز می تواند در میان بازی نقش خود را تغییر دهد، نباید فراموش کرد که در همه ی بازی ها شخصیت کودک باید پویا باشد. حفظ این پویایی در بازی تعیین کننده است ، یعنی کودک امکان انتخاب نوع بازی و وسایل آن را فراهم می اوردو درمانگر را در عنوان و نوع فعالیت اعم از کلامی و یا حرکتی یاوری می کند.
ب) بازی درمانی با روش غیر مستقیم: آن است که درمان گر در تعیین نوع بازی و کیفیت آن دخالتی نداشته باشد و همه چیز بر عهده کودک واگذار شود و معتقد است که با این شیوه، احساسات کودک پدیدار می شود و کودک شخصا با آن رو به رو می گردد و با این شیوه می آموزد که احساسات و عواطف و رفتار خود را مهار کند و آنچه را که موجب رنج وی می گردد به کنار افکند و در واقع به « سبک سازی یا تخفیف عاطفی » برسد. در چنین درمانی فرض شده است که کودک خود می تواند به تنهایی مشکلات نفسانی خویش را حل کند و تجربه های رنج آور خود را از یاد ببرد.بنابر این کودک را آزاد می گذارند که «خود» باشدو«خود درمانی» کند بی آن که فعالیت او را ارزش یابی کنند یا برای تغییر دادن این فعالیت بر او فشاری وارد شود، بلکه او را همچنان که است می پذیرند. به هر حال منظور از بازی درمانی در روش غیر مستقیم آن است که به کودک فرصت داده شود تجربه های خود را که برای رشد او مفید است آن گونه که می خواهد بی دخالت دیگری بررسی کند و چون بازی وسیله ای است طبیعی که کودک از آن برای ابراز احساسات و نمایاندن و عواطف خویش استفاده می کند باید به او فرصت داد که بتواند مشکلات نفسانی و عاطفی خودرا از راه بازی رفع کند و از همین رو روان شناسان معتقدن که نخست باید کودک را به بازی درمانی غیر مستقیم کشانید(موثقی،۱۳۸۰)
۱- Virjenya agslin
Leave a Reply